ورزشی-فرهنگی-هنری-علمی -تاریخی -مطالب جالب وخواندنی اخبار روز-آموزشی-سرگرمی
ایران وب2013
 
 
پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, :: 10:39 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, :: 10:30 ::  نويسنده : برهانی

نوروز در ایران باستان
مردم بابل از دوران‌های بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن می‌گرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار می‌شود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحه‌ها چنین بر می‌آید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود
قدمت نوروز در ایران
آرتور کریستن سن، ایرانشناس نام‌دار دانمارکی نوشته‌است، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ‌نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است. از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست. در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای صغیر و سرزمین‌های مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌است. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.

استاد مهرداد بهار با نظریهٔ وامگیری عید نوروز ایرانیان، از بین النهرین موافق نیست و عقیده دارد، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشته‌است، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار می‌شده‌است. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته می‌شده‌است. به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمی‌شود، چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است و جشن‌های خاص خودش را دارد. بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را می‌پذیرد.
.
جشن زرتشتی فروردگان
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهر هاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاه‌های خود می‌آیند و مدت ده شب در کنار مردم می‌مانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب می‌آمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد. بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.
.
نوروز کوچک
روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند، از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.
.
نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین
در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، بنام خرداد می باشد. نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. خردادامشاسپند موکل بر آب است و این روز بدو منسوب می‌باشد. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند، جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ، در ششمین روز ماه فروردین، از بین رفت.
.
مراسم ایرانیان باستان در نوروز
آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ای کهن دارند و از نظر گاه دانش مردم‌شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین می‌شود. گفته می‌شد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین، تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.
.
خوان نوروزی
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. استاد پورداود هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان می‌گستردند، می‌داند.
.
کاشت حبوبات جهت تفال زدن
یکی از آیین‌های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه می‌باشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستون‌هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌کردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌کردند. معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌هایی که بهتر بار آمده بود، تفال می‌زدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانه‌ها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.
.
جشن و مراسم آب پاشی
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. در جشن آبریزگان و به کار بردن آب، برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است. ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده‌دم این روز، خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطه‌ور می‌شدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند، به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است. برخی گفته‌اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.
به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده‌است از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
.
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند.
در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌دادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده‌است. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر می‌خورند و بر خود روغن می‌مالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
.
جشن سوری پایان سال
یکی از جشن‌های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار می‌شده‌است. در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها، آتش برمی‌افروختند، اگر چنین می‌کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگ‌های خیلی مهم، را سعی می‌کردند که در بهار آغاز کنند چون فروهر‌ها، در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.
.
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت. آنچه از مردم می‌ستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند. این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده که ملبس به لباس‌های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند. حاجی فیروز‌های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند، از بقایای آن رسم کهن است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.
.
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌رسیده است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است. نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.
.
بار عام نوروزی
در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت. از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد، یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت چون روز ششم فرا می‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد. در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس. خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

رسم ملکان عجم چنان بوده است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد. اگر از شاه شکایتی می‌شد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.
خواجه نظام‌الملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شده‌است.
.
روایتی از پیامبر اسلام در مورد نوروز
در کیهان‌شناسی نوشتهٔ زکریا قزوینی، روایتی از پیامبر اسلام، آمده‌است که با استناد به قول عبدالصمد بن علی که از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل کرده‌است، جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد. پیامبر پرسید «این چیست؟» پاسخ دادند «اینها شیرینی نوروز است». وی گفت «نوروز چیست؟» پاسخ دادند «این عیدی بزرگ برای ایرانیان است.» گفت «این روزی است که در آن خدا سپاه را دوباره زنده کرد.» پرسیدند «کدام سپاه، ای پیامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه کسانی که از اقامتگاه‌های خود از ترس مرگ بیرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بمیرید و بعد آنان را آن روز زنده کرد و روان‌هایشان را به آنان بازگردانید و به آسمان فرمان داد که بارانی بر آنان ببارد، از این روست که مردمان این رسم را دارند که در این روز آب می‌پاشند.» سپس مقداری از آن شیرینی را خورد و محتوای جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد. این روایت را ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه آورده‌است.


فلسفه نوروز از دیدگاه دکتر علی شریعتی

از : زنده یاد دکتر علی شریعتی
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است،‌جشن ملی را همه می‌شناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود. بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس” تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندرکارند.
نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو “هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.
جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها … در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …
نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد، اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز، برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می‌کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را میگسلد- از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛ میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.
چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.
بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه، رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:38 ::  نويسنده : برهانی



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : برهانی

فلسفه چهارشنبه سورى به روایت سياوش اوستا     

 

سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى، سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود:


يكى روز كاووس كى با پسر

نشسته كه  سودابه  آمد ز در
زنـاگـاه  روى  سياوش  بديد

پرانديشه گشت و دلش بردميد
زعشق رخ او  قرارش  نماند

همه مهر اندر دل آتش نشاند


سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور

سياوش كرده و او را فرا خواند: ـ

كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش
نمائى مرا سرو بالاى خويش
بياراسته خويش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرويان هزار


آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت: ـ


هر آنكس كه از دور بيند ترا
شود  بيهش  و برگزيند  ترا
زمن هر چه خواهى، همه كام تو
بر آرم ، نپيچم  سر از  دام تو
من  اينك   به پيش  تو افتاده ام

تن  و جان  شيرين  ترا داده ام


سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد


سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد
همانا  كه  از شرم  ناورد  ياد
رخان سياوش چو خون شد ز شرم
بياراست  مژگان  به  خوناب گرم
چنين گفت  با  دل  كه  از كار ديو
مرا  دور  داراد   كيوان  خديو
نه  من  با  پدر بى وفائى  كنم
نه  با اهرمن  آشنائى  كنم


سياوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت: ـ

سر بانوانى  و هم  مهترى
من ايدون گمانم كه تو مادرى


سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و درست بسان افسانه يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد و چنانچه در نمايشنامه افسانه، افسانه ها نوشتيم، اكثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد كه رنگ روى سامى گرفته است و نيز در آئين اوستا نوشته ايم كه كتاب اوستا يك كتابخانه كتاب بوده است كه تاريخ شاهان ايران يكى از ۱۲۰ جلد كتاب، كتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگينامه پيروز پارسى، يعنى حكيم ابوالقاسم
فردوسى شرح داده ام... بارى سياوش به سودابه مى گويد كه پدر را آگاه خواهد كرد: ـ


از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آويخت سودابه چنگ
بدو  گفت  من راز دل  پيش تو
بگفتم  نهانى  بد انديش  تو
مرا خيره خواهى كه رسوا كنى؟
به پيش خردمند رعنا كنى
بزد دست و جامه بدريد پاك
به ناخن دو رخ را همى كرد چاك
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زايوان برآمد بكوى


در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است

و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند. سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم

از آتش عبور خواهم كرد

سراسر همه دشت بريان شدند
سياوش بيامد به پيش پدر
يكى خود و زرين نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سياوش بدو گفت انده مدار
كزين سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سياوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشايش پاك يزدان بود
دم آتش و باد يكسان بود
سواران لشكر برانگيختند
همه دشت پيشش درم ريختند


سياوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سياهش از آتش عبور كرد و تندرست بيرون آمد.


يكى شادمانى شد اندر جهان
ميان  كهان  و ميان  مهان
سياوش به پيش جهاندار پاك
بيامد بماليد رخ را به خاك
كه از نفت آن كوه آتش پَِـرَست
همه  كامه  دشمنان كرد پست
بدو گفت شاه، اى دلير جهان
كه پاكيزه تخمى و روشن روان
چنانى كه از مادر پارسا
بزايد شود بر جهان پادشا
سياوخش را تنگ در برگرفت
زكردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه كام ها با سياوش براند
سه روز اندر آن سور مى در كشيد
نبد بر در گنج بند و كليد! ـ


اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام شيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرن



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:32 ::  نويسنده : برهانی



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:31 ::  نويسنده : برهانی



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:27 ::  نويسنده : برهانی



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 8:21 ::  نويسنده : برهانی

تاریخچه ی چهارشنبه سوری

جشن سوری

تاریخ ایران باستان پر از جشن هایی است كه همگی بر پایه دید و نگاه پیشینیان ، دارای فلسفه و جوهری وجودی اند. امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .چهارشنبه سوری در فرهنگ پارسي به عنوان مقدمه و پيش درآمد عيد نوروز نيز شناخته شده است كه هماره در طول تاريخ، قبل از فرا رسيدن سال نو و تحويل نوروز برپا مي شده و هنوز هم در بين اقوام و شهروندان ايراني از اهميت فوق العاده اي برخوردار است.

 آتش

از قدیم الایام تا آن جا كه تاریخ نشان می دهد، بشر برای آتش اهمیت خاصی قایل بوده و پیشرفت قسمت مهمی از زندگی خود را مدیون وجود این عنصر مفید دانسته است. آتش اما در نظر ایرانیان مظهر روشنی ، پاكی، طراوت، سازندگی، سلامت و تندرستی است. بیماری ها، زشتی ها ، بدی ها و همه آفات در عرصه تاریكی و ظلمت جای دارند و به همین علت اهریمن مظهر تیرگی و جایگاه او تاریكی است. افروختن آتش به طور كنایه راه یافتن روشنی معرفت در دل و روح است كه آثار اهریمنی و نامباركی را از بین می برد. یك رشته جشن های آریایی با جشن های آتش است كه با همان منظور ، در آن آتش می افروزند. جشن هایی مانند جشن های سده ، آذرگان، شهریورگان ، جشن «گجرسی» در تركیه.

تاریخچه چهارشنبه سوری

ابو جعفر نرشحی، مورخ سده سوم در كتاب تاریخ بخارا به این جشن پرداخته است. به شهادت وی، در زمان منصور بن نوح از شاهان سامانی، اواسط سده چهارم این جشن به نام جشن سوری بر قرار بوده است. در این متن آمده شاه سامانی در زمانی كه سال هنوز پایان نیافته بود این جشن را با آتش زدن بر پا كرد و همچنین این جشن طبق عادت و رسم قدیم بود كه اشاره به كهن بودن این رسم و سنت دارد.

قبل از هجوم تازیان به ایران یک مراسمی هم به نام آتش روی بام خانه نیز رواج داشته که صبح نوروز انجام میگرفته

به آتش چهارشنبه سوری نباید فوت کرد و خاکسترش را سر ِ چهارراه می‌ریزند.

 

زمان چهارشنبه سوری

اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :

۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك.

۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز «جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه(

۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است .

برخي را باور اين است كه با در نظر آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

دوازده ماه سی روزه نسبت به سال شمسی پنج روز كمتر دارد. برای جبران این تاخیر و حساب كبیسه آن پنج روز را به شنج عنوان گاثاها از سرودهای زرتشت ، می نامیدند. در یكی از چند شب آخر سال ، ایرانیان جشن سوری را كه عادت و سنتی قدیم بود با آتش افروزی بر پا می كردند. و چون مفهوم هفته و نام گذاری آن وجود نداشته نمی توانست چهارشنبه سوری نام بگیرد. تقویم كنونی ، بعد از ورود اعراب به ایران رواج یافت. در فرهنگ اعراب چهارشنبه یا یوم الارباع نحس و نامبارك است. بی گمان سالی كه این جشن به شكلی گسترده بر پا بوده ، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روز شمار اعراب ، چهارشنبه بدیمن بوده، از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می كوشیدند تا نحوست چنین شبی و روزی را دور كنند.

در مورد این كه چرا چهارشنبه برای چنین جشنی انتخاب شده است، به دلایلی است یكی از دلایل وابسته به یك شخصیت تاریخی شیعی است كه آن هم جنبه ایرانی دارد، مختار سردار معروف، كسی است كه به خون خواهی امام حسین (ع) و یارانش كه در كربلا با مظلومیت و شقاوت شهید شدند قیام كرد و انتقام خون آنان را باز ستاند. به موجب این خبر، مختار پس از حادثه كربلا، هنگامی كه از زندان آزاد شد و به خونخواهی شهدای كربلا قیام كرد، برای این كه موافق و مخالف را از هم تشخیص دهد، دستور داد كه شیعیان بر بالای بام خانه های خود آتش بیافروزند و این مصادف بود با شب چهارشنبه آخر سال. باید اشاره كرد كه همانند دیگر گزاره های تاریخی اختلاف در مورد منشاء این جشن وجود دارد كه مجال اندك، اجازه بررسی تك تك آنها را نمی دهد.

اما دیگر چیزی که من خودم شنیده دهدهم ام اینست که چون اعراب ایرانیان را محدود ساخته بودند ایرانیان از این رو شبی که برای اعراب نحس بوده را جشن میگرفتند

 

معنای سوری

واژه سوری فارسی، در پهلوی به گونه سوریك(Surik) صفت است. چون سور (Sur) به معنی سرخ و ایك (Ik) پسوند صفت می باشد به معنی سرخ و سرخ رنگ است چنانچه گل سوری به معنی گل سرخ است. به این جشن از آن جهت سوری گفته اند كه عنصر اصلی مراسم آن، افروختن آتش سرخ بوده است.البته « سور » به چم (معنی) « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد.

 

آداب و رسوم چهارشنبه سوری

بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی، ( توپ مرواريد ) و … از آداب و رسوم این شب به شمار می رفته است که اکنون ما حتی شاید نام خیلی از آنها را هم نشنیده ایم.

در همین شب و یا چهارشنبه‌ی‌ِ آخر صفر هرگاه نیت بکنند و کلید دودندانه به‌زمین گذاشته، پشت در اتاق همسایه بایستند، اگر صحبت آن‌ها موافق با نیت‌شان باشد، به‌مراد می‌رسند و اگر برخلاف آن باشد، مرادشان برآورده نخواهد شد.

 قاشق‌زنی: اگر کسی ناخوش داشته باشد به نیت  سلامتی او در شب  چهار شنبه‌سوری ظرفی برداشته، می‌رود در خانه‌ی  هم‌سایه‌ها را می‌کوبد و بدونِ این‌که چیزی بگوید با قاشق به آن ظرف می‌زند، صاحب خانه یا خوراکی و یا پول در ظرف  او می‌اندازد. آن خوراکی‌ها را به ناخوش می‌دهند و یا با آن پول چیزی می‌خرند و به ناخوش می‌خورانند که شفا خواهد یافت.

 نیت: در همین شب، کوزه آبی زیر ناودان رو به قبله می‌گذارند و هرکسی از اهل خانه نیت کرده چیزی در آن کوزه می‌اندازد. صبح ِ چهارشنبه، یک‌نفر فال از حافظ می‌گیرد و دختر ِ نابالغی دست کرده از کوزه‌ی  آب، یک به یک  چیزهایی که به متعلق به هر کس است، بیرون می‌آورد و با فال مطابقه می‌کند.

بسیاری از مراسم كه اكنون در پایان سال و شب چهارشنبه سوری باقی مانده، كنایه و نشانواره است از اهدای نذور و فدیه به ارواح. شب جمعه آخر سال، شب چهارشنبه و یا آخرین شب سال به زیارت اهل قبور رفتن و نذری جهت اموات دادن، مراسم آتش افروختن بر بامها میان زرتشتیان، پخش آجیل مشكل گشا، مراسم فال كوزه وكجاوه بازی و شال اندازی میان مردم آذربایجان همه و همه جای پایی مشخص در رسوم ایران قدیم دارند.

 استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به مبحث ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود .

اما يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماري ها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.

همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.

 در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد.

 با مرور زمان، كم كم رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانه هایی باب شد كه به اشارت شادروان استاد پور داوود در واقع زشت است:

در جشن چهارشنبه سوری از روی شعله آتش جستن و ناسزایی چون "سرخی تو از من و زردی من از تو" گفتن از روزگارانی است كه دیگر ایرانیان مانند نیاكان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمی دانستند و امروزه هم استفاده از مواد منفجره و آتش زا به این مراسم باستانی و زیبا اضافه شده است.

 و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشن های ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند (دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.


          زردي من از تو ، سرخي تو از من      غم برو شادي بيا ، نكبت برو روزي بيا



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 16:3 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 15:59 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 15:11 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 15:9 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 15:3 ::  نويسنده : برهانی



پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 14:59 ::  نويسنده : برهانی



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : برهانی
واکنش سرمربی تیم ملی در خصوص خداحافظی گلر میلیاردی/ کی‌روش:تا من هستم دیگر رحمتی دعوت نمی‌شود گروه ورزش : سرمربی تیم ملی فوتبال ایران یک روز پس از اقدام تامل برانگیز سید مهدی رحمتی در خصوص انصراف از حضور در ترکیب تیم ملی،در گفت و گو با خبرنگاران تاکید کرد تا زمانی که من در تیم ملی ایران حضور دارم این بازیکن در ترکیب تیم ایران جایی نخواهد داشت،اتفاقی که نشان دهنده اختلاف شدید سرمربی تیم ملی و دروازه بان ملی پوش استقلال دارد. در شرایطی که برخی هواداران تیم ملی فوتبال ایران انتظار داشتند سرمربی تیم ملی با شگفتی فراوان با ماجرای انصراف سید مهدی رحمتی از ادامه حضور در تیم ملی برخورد کند،کارلوس‌کی روش در مصاحبه ای اعلام کرد به تصمیم رحمتی احترام می‌گذارم اما وی دیگر در ترکیب تیم ملی ایران جایی ندارد. اظهارنظر سرمربی پرتغالی تیم ملی این حقیقت را آشکار کرد که وی قصد ندارد از دروازه بان ملی پوش استقلال در ترکیب بازی های تیم ملی در رقابت‌های پیش رو استفاده کند به همین دلیل چنین ججمله ای را درباره رحمتی بیان کرد چون اگر وی با این تصمیم مخالف بود هرگز چنین اظهارنظری را انجام نمی‌داد اما کارلوس کی‌روش با بیان این مطلب نشان داد دیگر میلی به استفاده از رحمتی ندارد. البته از اظهارنظرهای غیر رسمی برخی نزدیکان کارلوس کی‌روش پس از مصاحبه روز گذشته مهدی رخمتی پیدا بود که وی تمایلی به ادامه همکاری با رحمتی ندارد اما پیش بینی چنین اتفاقی برای علاقمندان به فوتبال قدری سخت بود اما با این تفاسیر کارلوس کی‌روش همانند همیشه قاطعانه درباره مسائل مرتبط با تیم ملی تصمیم گرفت و قلم قرمز بر روی نام رحمتی کشید تا یکی از بهترین گزینه‌ها برای حفاظت از چارچوب دروازه از تیم ملی حذف شود. کفته می‌شود امروز صبح برخی سران ارشد فدراسیون فوتبال قصد وساطت در این ماجرا را داشتند تا دوباره رحمتی متقاعد شود برای تیم ملی بازی کند اما مخالفت صریح و بدون مقدمه کارلوس کی‌روش با این حرکت مانع از میانجی گری مسوولان فدراسیون شد به همین خاطر هیچ کسی در این خصوص اظهارنظر نکرد تا بحران افزایش پیدا نکند. برخی منابع خبری نزدیک به فدراسیون فوتبال معتقدند کارلوس کی‌روش تصمیم خود را درباره رحمتی اخذ کرده است و برای این که این تصمیم از سوی مدیران فوتبال وتو نشود در گفت و گو با خبرنگاران این مساله را به صورت صریح اعلام کرد تا کسی تصمیم وی را تغییر ندهد. گفته می‌شود کی‌روش بابت برخی رفتارهای خاص سید مهدی رحمتی به شدت از دست وی ناراحت شده است به همین خاطر در رفتارهای خود رحمتی را مورد بی مهری قرار داد تا وی متوجه این اقدام شود، در آخرین برخورد رحمتی و کی‌روش نیز این مساله به اوج خود رسید تا دروازه بان ملی پوش استقلال برای کناره گیری از تیم ملی پیشقدم شود. گفته می‌شود کارلوس کی‌روش که برای تماشای بازی استقلال برابر ملوان به انزلی سفر کرده بود قبل از بازی در رختکن استقلال حاضر می‌شود که در این ملاقات کی‌روش با لبخند جباری و نکونام را در آغوش می‌گیرد و با آنها احوال پرسی می کند اما برخورد سرد وی با رحمتی باعث می‌شود تمام بازیکنان استقلال متوجه اختلاف وی با رحمتی شود. هرچند تلاش زیادی شد که این مساله پشت درهای بسته باقی بماند اما به محض اتمام بازی برخی خبرنگاران از اتفاقات داخل رختکن خبردار شدند که همین مساله باعث شد رحمتی پیش دستی کند و تا قبل از اقدام کی روش خود از حضور در تیم ملی انصراف دهد. گفته می‌شود مدیران باشگاه استقلال و فدراسیون فوتبال برای پادرمیانی در این ماجرا تصمیم دارند با کارلوس کی‌روش مذاکره کنند تا شاید زمینه آشتی این بازیکن و سرمربی تیم ملی فراهم شود اما به دلیل اخلاق خاص سرمربی تیم ملی فعلا این اقدام به بعد از دربی موکول شده است چون ممکن است در صورت مخالفت کی‌روش برای دروازه بان استقلال حاشیه های به وجود آید که این مساله می تواند در عملکرد وی تاثیرگذار باشد.


 



 



دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : برهانی

 



دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : برهانی

 



دو شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : برهانی

 



شنبه 9 دی 1391برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : برهانی

 

هواداران ترابوزان اسپور بازیکن خودی و غیرخودی نمی‌شناسند 

فوتبال جهان - دیدار حساس تیم‌های گالاتاسرای و ترابوزان اسپور در بازی‌های این هفته لیگ ترکیه با نتیجه مساوی بدون گل تمام شد.

به گزارش خبرآنلاین ،این دیدار با حاشیه هایی همراه بود و در نیمه دوم هواداران ترابوزان با پرتاب یک شیء به داخل زمین بوراک ییلماز مهاجم اول گالاتا را مصدوم کردند و زمانی که بازیکن ترابوزان اسپور از آنها خواست تا آرامش شان را حفظ کنند، با پرتاب نارنجکی از خجالت بازیکن تیم خودی هم درآمدند!
 


 


جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : برهانی

 



جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : برهانی

 



 

تاسیس بنیاد فرهنگ و علم در گیلان

 

گیلان آنلاین: بدون علم و دانش نمی‌شود به انسان‌ها خدمت کرد. / حاشیه هایی از حضور پروفسور سمیعی در رشت / رونمایی از تمبر پروفسور سمیعی در رشت


 

گیلان آنلاین: رئیس فدراسیون جهانی انجمن جراحان اعصاب جهان از تاسیس بنیاد فرهنگ و علم در گیلان خبر داد و گفت: برای این بنیاد سه نفر از پزشکان متخصص استان را برای گذراندن دوره PHD و فلوشیپ به آلمان می‌برم.

 به گزارش گیلان آنلاین به نقل ازفارس، پروفسور مجید سمیعی شامگاه پنجشنبه در مراسم تجلیل از این شخصیت برجسته علمی جهان در سالن همایش بانک صادرات رشت از حضور در بین هموطنان و شهروندان خود ابراز خرسندی و شادمانی کرد و انتظار سه ساعته مدعوین را نشانه عشق و علاقه آنها نسبت به خود دانست.

وی با بیان اینکه چیزی بالاتر از عشق نیست که ایجاد انگیزه کند، اظهار کرد: عشق و علاقه در زندگی موجب ایجاد انگیزه می‌کند و این علاقه نشانه بزرگ‌منشی مردم با فرهنگ گیلان است.

رئیس بیمارستان علوم عصبی هانوفر در آلمان، گیلان را استانی با ارزش و منزلت علم و دانش خواند و تصریح کرد: بدون علم و دانش نمی‌شود به انسان‌ها خدمت کرد.

وی با بیان اینکه علم و دانش انسان را در جامعه مورد علاقه دیگران می‌کند، اذعان کرد: اگر جوانان بخواهند در آینده مورد احترام باشند باید در اجماع ظاهر شوند و تلاش کنند راه صحیح را فراگیرند و به نسل آینده نیز نشان دهند.

پروفسور سمیعی علاقه‌مندی خود به زادگاهش رشت را وصف‌ناپذیر خواند و افزود: به دلیل این عشق و علاقه اقدام به احداث بیمارستان فوق تخصص مغز و اعصاب با 400 تخت در این شهر کرده‌ام که امیدوارم الگویی برای مردم گیلان باشد.

وی احداث این بیمارستان در سایت لاکان رشت را موجب خدمات بزرگ در آینده استان دانست و خاطرنشان کرد: علم پزشکی هر روز در حال پیشرفت است و اگر کسی دوره تخصصی را گذرانده باشد و پس از چهار و یا پنج سال به دنبال آن رشته نرود ارزش او پایین می‌آید.

این شخصیت برجسته علمی دنیا از پزشکان استان خواست حداقل 20 درصد وقت و انرژی خود را برای انجام کارهای تحقیقاتی بگذارند.

وی با اشاره به اهداف خود در توسعه علم پزشکی گیلان اظهار کرد: احداث بنیاد فرهنگ علم در گیلان بزرگ‌ترین هدف بنده است.

پروفسور سمیعی ادامه داد: برای بنیانگذاری این بنیاد 3 نفر پزشک متخصص گیلانی را به مدت دو تا سه سال برای دوره PHD و فلوشیپ به آلمان می‌برم و مخارج آنها به میزان 200 هزار یورو نیز از طرف بنده تامین شده است.

وی از استاندار و مسئولان گیلان خواست تا اساسنامه این اقدام نوشته شود و افزود: تاسیس بنیاد فرهنگ و علم امکان تحقیقات در رشته‌های پزشکی را برای فرزندان گیلان فراهم می‌کند تا آنها بتوانند خدمات خود را به مردم استان ارائه دهند.

پروفسور سمیعی از مسئولان گیلان خواست تا مقداری از وقت و انرژی خود را صرف کمک در راه‌اندازی بنیاد مذکور کنند و یادآور شد: این بنیاد تنها برای فعالیت‌های علمی جوانان گیلانی است که با کمک اساتید کشورمان و استان انجام می‌دهیم.

وی انجام تمام کارهای علمی در کشور را یکی از آرزوهای خود عنوان کرد و متذکر شد: باید راه را از دوران دانشجویی باز کنیم و دانشجویانی که علاقه‌مند به کارهای علمی هستند را پیدا کرده و به آنها راه نشان داده شود و امیدوارم استاندار و نمایندگان مجلس گام‌های بزرگی در این راه بردارند.

اعطای حکم استاد ممتازی به پروفسور سمیعی

در همایش مذکور حکم استاد ممتازی دانشگاه علوم پزشکی گیلان به پروفسور سمیعی اعطا شد.

کیهان هاشم‌نیا استاندار گیلان نیز قول همکاری در تعیین مکان بنیاد فرهنگ و علم استان را داد و اظهار کرد: امسال طراحی ساختمان این بنیاد در سایت دانشگاه علوم پزشکی گیلان صورت می‌گیرد و مکان مناسبی برای راه‌اندازی این بنیاد در نظر گرفته می‌شود.

تمبر پروفسور سمیعی رونمایی شد

رونمایی از تمبر اختصاصی پروفسور سمیعی نیز در مراسم مذکور صورت گرفت و مهر ویژه برای حضور این شخصیت علمی جهان در رشت توسط وی ممهور شد.

محمدحسین هوشنگی رئیس اداره پست شهرستان رشت نیز در حاشیه این مراسم رونمایی از تمبرهای مفاخر را یکی از اهداف مهم این نهاد خواند و اظهار کرد: در سال جاری تاکنون تمبرهای آیت‌الله‌العظمی بهجت فومنی، میرزا کوچک خان جنگلی و پروفسور سمیعی در گیلان رونمایی شده است.

حاشیه حضور پروفسور سمیعی در رشت

 طبق دعوت‌نامه علوم‌پزشکی گیلان مراسم تجلیل از پروفسور سمیعی ساعت 18 روز پنجشنبه ذکر شده بود اما به دلیل تاخیر در پرواز، مراسم در ساعت 21 شب برگزار شد.

مدعوین که ساعت‌ها در سالن انتظار رسیدن پروفسور سمیعی را می‌کشیدند با حضور وی در مکان همایش تمام حاضران به احترام ایشان به صورت ایستاده پروفسور را تشویق کردند.

حاضران که علاقه‌مند به دیدن پروفسور بودند تاخیر سه ساعته حضور وی در رشت را با صبوری تحمل کردند و افراد زیادی حاضر به ترک سالن نشدند و پس از رسیدن وی تعداد زیادی نیز به دلیل کمبود جا به صورت ایستاده به سخنان پروفسور گوش دادند.

حجت‌الاسلام محمد حسن‌خواه عضو شورای اسلامی شهر رشت قاری مراسم مذکور بود و کیهان هاشم‌نیا استاندار گیلان، حسن بهبودی رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان و ناصر عاشوری رئیس مجمع نمایندگان گیلان هر یک برای خوش‌آمد گویی به پروفسور سمیعی سخنانی کوتاه ایراد کردند.

 

 


جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 22:57 ::  نويسنده : برهانی

 

 تمبر اختصاصی پروفسور سمیعی در گیلان رونمایی می شود ا


 

 به گزارش خبرگزاری شبستان از گیلان، مراسم بزرگداشت مقام شامخ پروفسور مجید سمیعی، استاد برجسته جراحی مغز و اعصاب جهان امروز(7 دی) در بانک صادرات رشت برگزار می شود.


رونمایی از تمبر اختصاصی پروفسور سمیعی، اعطاء حکم استاد ممتازی دانشگاه علوم پزشکی گیلان توسط مقامات استانی، رونمایی از تابلو بلوار مزین به نام پروفسور مجید سمیعی روبروی دانشگاه آزاد اسلامی رشت و بازدید از بیمارستان 400 تختخوابی فوق تخصصی پروفسور سمیعی از مهم ترین برنامه های دو روزه استاد برجسته جراحی مغز و اعصاب جهان در گیلان است.

 

گفتنی است، مجید سمیعی، پزشک و جراح مغز و اعصاب سرشناس ایرانی است که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت به پایان رسانید و سپس عازم آلمان شد و رشته‌های زیست‌شناسی و پزشکی را در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینتس به پایان رسانید و سپس دورهٔ تخصص جراحی مغز و اعصاب را زیر نظر پروفسور کورت شورمن شروع کرد و در سال 1349 به اخذ درجهٔ تخصص در این رشته نایل آمد.


او در حال حاضر ریاست فدراسیون جهانی انجمن جراحان اعصاب و ریاست بیمارستان علوم عصبی هانوفر در آلمان را بر عهده دارد که خود بنیانگذار آن بوده است.


ایشان بیشترین اعمال جراحی روی تومورهای موسوم به «نورینوم آکوستیک» انجام داده‌ و در این زمینه بیشترین گزارش‌ها متعلق به ایشان است.


پایان پیام/

 

 



جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : برهانی

 با حضو پروفسور سمیعی

رونمایی از بلوار «پروفسور سمیعی» در رشت

 

گیلان آنلاین: بلوار پروفسور مجید سمیعی با حضور مردم و مسئولان استانی و این شخصیت برجسته علمی جهان در رشت رونمایی شد.


 

گیلان آنلاین: بلوار پروفسور مجید سمیعی با حضور مردم و مسئولان استانی و این شخصیت برجسته علمی جهان در رشت رونمایی شد.

به گزارش گیلان آنلاین به نقل از فارس از رشت، بلوار پروفسور مجید سمیعی از مفاخر علمی جهان و رئیس فدراسیون جهانی انجمن مغز و اعصاب بعد از ظهر امروز با حضور مسئولان استانی و شهرستانی از جمله استاندار گیلان، نمایندگان مردم رشت در مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای‌شهر و جمعی از مردم رشت در محله پل‌طالشان رشت افتتاح شد.

بلوار پروفسور مجید سمیعی در منطقه جنوبی شهر و از مسیر پل‌طالشان رشت تا بیمارستان فوق‌تخصصی 400 تخت‌خوابی پروفسور سمیعی واقع در سایت دانشگاه علوم پزشکی گیلان ادامه دارد.

پروفسور مجید سمیعی پیش از افتتاح این بلوار به همراه برخی از مسئولان استانی از روند احداث بیمارستان 400 تخت‌خوابی فوق‌تخصصی مغز و اعصاب رشت بازدید کرد.

رئیس فدراسیون جهانی انجمن مغز و اعصاب جهان در بازدید از این پروژه با اشاره به ساخت این بیمارستان 400 تختخوابی به نام خود در رشت، اظهار کرد: ساخت این بیمارستان باید خدمات بزرگی را در عرصه مغز و اعصاب به مردم ارائه دهد.

پروفسور مجید سمیعی با اشاره به توانایی‌های بسیار زیاد جوانان ایرانی به ویژه گیلانی، گفت: اگر جوانان می‌خواهند در آینده مورد احترام همگان قرار گیرند باید با اعتقاد و ثبات کامل در جامعه گام بردارند و حضور پیدا کنند.

وی هدف از فعالیت در عرصه جراحی مغز و اعصاب را خدمت به مردم دانست.

 



 



بیوگرافی پروفسور سمیعی/برترین جراح مغز واعصاب در تمام دنیا بیوگرافی پروفسور سمیعی پرفسور مجید سمیعی چهره ماندگار سال 1385 که روز 22 آبان ماه معرفی شد از استادان برجسته جهانی است که شرح حال ایشان در پی می آید: پروفسور مجید سمیعی در مرداد ماه سال 1316 در شهرستان رشت در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود. وی پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال 1335 برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرد و در آلمان غربی ساکن شد و توانست در رشته بیولوژی و پزشکی در دانشگاه مشغول تحصیل شود و ادامه تحصیل و تخصصش را در رشته جراحی مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور کورت شورمنت اعتلاء بخشد و سرانجام در سال 1349دراین رشته فارغ التحصیل شد. مرکزی که معماری آن نیز, که به پیشنهاد دکتر سمیعی بصورت مغز یک انسان طراحی شده, یک شاهکار معماری بی نظیر بشمار می رود. او در سال 1351به درجه پروفسوری جراحی مغز و اعصاب نایل شد و از آن جا که جراحی مغز به دلیل فوق العاده پیچیده بودن آن و ارتباط با اعصاب حسی و حرکتی در سایر اندام ها به خصوص صورت تاثیر داشت و انجام عمل جراحی نیز با عوارضی همراه بود، همین عامل موجب شده تا او برای رفع این نقیصه و بخشیدن زندگی سالم و کاهش آلام و رنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده ای در خصوص ساختار پیچیده مغز بزند تا بلکه روشی بیابد تا هم عوارض عمل جراحی پس از مغز کاهش یابد و به صفر برسد و هم این که انسان ها به زندگی توام با سلامت باز گردند. داستان چنین رقم خورد که توانست در پی سلسله مطالعات و تحقیقات علمی، نخستین جراحی میکروسکوپی مغز را در سال 1356 در دنیا ابداع و به سرانجام برساند و در پی آن هم اولین پزشکی بود که توانست عمل جراحی قاعده جمجمه را در دنیا ابداع کند که مورد توجه جراحان تراز اول دنیا قرار گیرد. عطش پروفسور به خدمت و صفتی هم چون خورشید و اقیانوس داشتن موجب شد تا گهرهای دانش و تجربه خویش را در قالب برگزاری های دوره های آموزشی به دیگر جراحان دنیا انتقال دهد. برای ایرانیان دنیا همین بس که با همت پروفسور سمیعی امروزه در تمام کشور های جهان انجمنی تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200 جراح حاذق تشکیل شده که هر سال در قالب کنگره علمی، جراحی قاعده جمجمه مغز از طریق ویدئو پروژکشن شاهد آخرین دستاوردهای علمی جراحی پروفسور هستند و با استفاده از دوربین های مدار بسته به صورت مستقیم عمل جراحی وی را مشاهده و با تکنیک های جدید پزشکی و آموزشی آشنا می شوند. پروفسور سمیعی در سال 1367 کرسی جراحی مغز و اعصاب هانوفر آلمان را پذیرفت و همزمان به عنوان ریاست فدراسیون جهانی انجمن های قاعده جمجمه برگزیده شد. در این سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وی در جراحی مغز و اعصاب نشان درجه یک دولت آلمان غربی را به وی اعطا نمود. پروفسور سمیعی مجموعه ادبیات علمی خود را تاکنون در قالب 13 کتاب و بیش از 200 مقاله علمی منتشر کرده که مهم ترین مرجع برای جراحان مغز و اعصاب دنیا به شمار می آید. پروفسور سمیعی، در خصوص این که مهم ترین اهدافش از آموزش متخصصان ایرانی چیست می گوید: می خواهم تازه های پزشکی در زمینه مغز و اعصاب هر چه سریع تر به کشور عزیزم ایران منتقل شود. پروفسور سمیعی به کشور خود ایران عشق می ورزد و تا کنون تلاش زیادی را برای ارتقای جراحی مغز و اعصاب در ایران صورت داده است مصاحبه با پروفسور سمیعی به قسمتهایی از مصاحبه خبرگزاری خراسان با پروفسور سمیعی توجه کنید: - تا کنون چند عمل قاعده جمجمه روی بیماران مختلف در جهان انجام داده اید؟ من تا کنون ٨ هزار عمل جراحی قاعده جمجمه روی بیماران انجام داده ام که یک رکورد جهانی است. در واقع من هر روز در اتاق عمل هستم و روزانه به طور متوسط بین ٤ تا ٦ عمل جراحی انجام می دهم حتی در وضعیتی که به نوعی بیمار بوده ام یا از خستگی مفرط رنج می بردم باز هم عمل بیماران را انجام داده ام. - در ایران چه تعداد عمل انجام داده اید؟ عمل های من در ایران صرفا جنبه آموزشی داشته و برای نشان دادن فرآیند عمل به همکاران متخصص بوده است، این وظیفه من است که در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش جوانان متخصص کشورم همکاری کنم مگر دکتر سمیعی چند دست دارد که بخواهد همه بیماران را خود عمل کند. - جراحی قاعده جمجمه چه عوارض و خطراتی را می تواند در پی داشته باشد؟ در این ناحیه اگر عروق و اعصاب کوچک ترین آسیبی ببیند، بیمار به لحاظ حرکتی یا حواس پنج گانه دچار ناتوانی جبران ناپذیری خواهد شد. در واقع این جراحی احتیاج به اعمال یک نوع هنرمندی خاص توسط پزشک جراح دارد. چرا که هر نوع صدمه به این عروق و اعصاب می تواند به نابینایی، ناشنوایی یا فلج شدن بخشی از صورت بیمار بینجامد. البته در طول این ٤٠ سال، تجربه مان بیشتر شده است و اکنون به خوبی می دانیم که به چه طریقی باید این تومورها را جراحی کنیم. اگر به عنوان مثال در ابتدای کار، به میزان ٣٠ درصد شاهد بروز عوارض بعد از عمل بودیم، اکنون این عوارض به کمتر از ٣ درصد رسیده است. - به جز شما چه کسانی این عمل را در ایران انجام می دهند؟ در حال حاضر بسیاری از متخصصان ایرانی حوزه مغز و اعصاب و گوش و حلق و بینی با همکاری یکدیگر می توانند چنین عملی را انجام دهند. طی ١٥ سال اخیر آموزش های گسترده ای برای متخصصان جراحی مغز و اعصاب، گوش و حلق و بینی در ایران ارائه کرده ام، امروز شما به هر یک از دانشگاه های ایران بروید، تعدادی از شاگردان من آن جا هستند، البته ممکن است تجربه من اندکی از آنان بیشتر باشد.



زندگینامه پروفسور مجید سمیعی - بیوگرافی آکا بیوگرافی - زندگینامه دانشمندان - زندگینامه پروفسور مجید سمیعی پروفسور مجید سمیعی در یک خانواده معروف گیلانی به سال 1316هـ.ش در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید و سپس عازم آلمان گردید... پروفسور مجید سمیعی در یک خانواده معروف گیلانی به سال 1316هـ.ش در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید و سپس عازم آلمان گردید. رشته های بیولوژیکی و پزشکی را در دانشگاه ماینتس به پایان رسانید و سپس دوره ی تخصص جراحی مغز و اعصاب را زیر نظر پروفسور کورت شورمن شروع کرد و در سال 1349 در 33 سالگی به اخذ درجه تخصص در این رشته نایل آمد. وی کار علمی را با سمت استادیاری و معاونت بیمارستان جراحی مغز و اعصاب آغاز کرد. پس از چندی سرپرستی بخش جراحی مغز و اعصاب اطفال را به عهده گرفت. در سال 1351 به اخذ درجه ی پروفسوری جراحی مغز و اعصاب از دانشگاه ماینتس نایل گردید. ضمن کارهای پزشکی و تدریس، لحظه ای از تحقیق و تتبع غافل نبود و در زمینه ی تورم مغز و ترمیم و بازسازی جراحی اعصاب محیطی مطالعات ارزنده ای انجام داد. در سال 1350 اولین دوره از دوران آموزشی جراحی میکروسکوپی را آغاز کرد و در سال 1356 نخستین آزمایشگاه تمرین جراحی میکروسکوپی آلمان را با کمک بنیاد فولکس واگن تأسیس نمود. تجربیات پیوند اعصاب محیطی و بازسازی اعصاب مغز توجه پروفسور سمیعی را به مشکلات جراحی در قاعده ی جمجمه جلب کرد و در این زمینه اولین گامهای پیشرفت را برداشت که مورد توجه جهان پزشکی قرار گرفت. در سال 1356، ریاست بیمارستان جراحی مغز و اعصاب را در شهر هانور به عهده گرفت در همین سال، کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه لیدن هلند به ویاعطا شد و در سال 1366 دانشگاه ماینتس تصدی کرسی جراحیمغز و اعصاب را به ویپیشنهاد کرد. در سال 1367 با قبول تصدی کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه هانور به کار پرداخت. از سال 1367 تا 1371 ریاست انجمن بین المللی قاعده ی جمجمه را به عهده داشت و در سال 1371 به ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای قاعده ی جمجمه انتخاب شد. بخشیاز تجربیات علمی او در 13 کتاب و بیش از 200 مقاله ی علمی منعکس شده است. برای تجلیل از مقام علمی و تجربیات ارزنده ویو همچنین گامهای بلندی که در پیشرفت جراحی مغز و اعصاب برداشته است، رییس جمهوری آلمان غربی در سال1367 نشان خدمت درجه 1 دولت آلمان را به او اهدا کرد. در همین سال جایزه علمی استان نیدرزاکس آلمان، به پاس فعالیتهای پرارزش وی در راه پیشرفت جراحی مغز و اعصاب به نامبرده اهدا شد. پروفسور سمیعی، طی25 سال اخیر، در بیش از 200 کنگره ی علمی شرکت و تجربیات پزشکی خود را ضمن سخنرانی های متعدد ارایه نموده است. ویاز سویم جامع علمی پزشکی جهان تقدیرنامه ها و جوایز گوناگونی دریافت کرده و در حال حاضر در جهان پزشکی به عنوان جراح پیشتاز در رشته مغز و اعصاب شناخته شده است. آثار پروفسور سمیعی مقالات : بیش از 200 مقاله ی علمی در خصوص دستگاه عصبی مرکزی و محیطی. کتابها : برش نگاری پنوموآنسفال، جنبه های نوین اعصاب محیطی، اعصاب جمجمه ای، ضربه های وارد بر قاعده ی جمجمه، جراحی در ساقه ی مغز و بطن سوم و اطراف آن دو، جراحی قاعده مغز، ضایعات اعصاب محیطی، جراحی منطقه یزین ترکی و سینوسهای پیرامون بینی جراحی مننژیم قاعده ی مغز، جراحی کلیوس، روشهای نوین بازسازی استخوان، دوخت عروق و اعصاب و نیز پیوند در جراحی پلاستیک و جراحی ترمیمی، جراحی قاعده ی مغز، اطلس جراحی قاعده ی جمجمه. پروفسور سمیعی در آبان ‌ماه 1385 در ششمین همایش چهره‌های ماندگار جزو 24 شخصیت علمی و فرهنگی بود که مورد تجلیل قرار گرفت. عالی‌ترین نشان افتخاریدولت چین نیز به پاس ‪ ۴۰سال خدمات و تلاش‌هایپروفسور مجید سمیعیبه جامعه پزشکیبه ویژه تلاش‌های وی در اعتلای دانش جراحی مغز و اعصاب چین در هفتم مهر 1386 توسط «زنگ پییان» معاون نخست‌وزیر چین به ‌وی اعطا شد.


دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 15:31 ::  نويسنده : برهانی

 

"سخنان مشاهیر جهان"

 

 

 

 

همه ی افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید، آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذارند که یک بی دست و پای احمق است!      آلبرت اینشتین


اگر شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگر غمگین بودی آروم گریه كن تا شادی ناامید نشه.     چارلــی چاپلیــن


با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه ... رختخواب خريد ولي خواب نه ...
ساعت خريد ولي زمان نه ... مي توان مقام خريد ولي احترام نه ...
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه ... دارو خريد ولي سلامتي نه ...
خانه خريد ولي زندگي نه ... و ...
"و بالاخره مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه"     چارلي چاپلين


 

آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید ...
پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.     چارلی چاپلین

 

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید ، این اشتباه شما نیست ...
اما اگر فقیر بمیرید ، این اشتباه شما است.     بیل گیتس

 

با هیچ کس بر سر باورش نمی جنگم چرا که خدای هرکس همان است که درونش میگوید!     کوروش کبیر       

 

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن: اعتماد، قول، رابطه و قلب؛ زيرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند، اما درد بسياري دارند.     چارلز ديكنز

 

 

همه میخواهند بشریت را عوض کنند دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خویش را عوض کند.      تولستوی

 

 

مشکل جامعه این است که همه میخواهند آدم مهمی باشند و هیچکس نمی خواهد فرد مفیدی باشد.    چرچیل

 

من از عشق بدم می آید ، برای اینکه یک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم .     مارک تواین

 

برگ در هنگام زوال می افتدمیوه در هنگام کمال می افتدبنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد و یا سیبی سرخ .     کنفسیوس

 

در یک رابطه دو نفره،وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند،حتماً یکی از آنها تمام حرفهای دلش را نمی گوید.     شکسپیر

 

اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند ، بهتر از آنست که سخن بگویی و خاموشت کنند.
سقراط

 

افکار بزرگ معمولاً با مخالفت شدید مغزهای ضعیف مواجه می شوند.    انیشتین

 

تسخير يك كشور بزرگ از تسخير قلب كوچك زن آسانتر است.     ناپلئون بناپارت

 

مردمان زيادي هستند كه تلاش مي كنند فقر انديشه شان را زير انبوهي از كلمات بي مصرف پنهان كنند.     آرتور شوپنهاور

 

به همه عشق بورز,به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچکس بدی نکن.     شکسپیر

 

فرومايگي شخص از دو چيز روشن مي شود : بيهوده سخن گفتن و نپرسيده جواب دادن....
بقراط

 

گاهی براي برنده شدن، دست به كارهايی می زنيم كه با ارزش‌های درونی ما ناسازگار است. در اين موارد، بازندۀ اصلی ما هستيم.     آنتونی رابینز

 



دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 15:12 ::  نويسنده : برهانی

سخنان مشاهیر

سخنان مشاهیر و بزرگان

 

- جهان به آن نیرزد که پریشان کنی دلی را.    «زرتشت»

 

- سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام.  «نادرشاه»

 

- بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند.           «زرتشت»

 

- همه می خواهند بشریت را عوض کنند. هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند.  «تولستوی»

 

- شاید بتوانید دست و پای مرا به زنجیر بکشید یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی افکار مرا که آزاد است را نمی توانید به اسارت درآورید.  «جبران خلیل جبران»

 

- گورستان ما خاک نیست، گورستان ما قلب کسانی است که می پنداریم دوستمان دارند.  «کوروش کبیر»

- مرد دلیر به هنگام ستیز و نبرد، همراهانش را می شمارد.  «ارد بزرگ»

- از لباس کهنه ات خجالت نکش، از افکار کهنه ات شرمنده باش.  «انیشتین»

- حاضر نیستم در راه اعتقادم کشته شوم چون ممکن است بر خطا باشم. «برتراند راسل»

- آن هایی که تا مو قعی که خشکی می بینند فکر می کنند دریایی در عالم وجود ندارد، کاشفین بدی هستند. «فرانسیس بیکن»

- بهترین کارها این است که در جوانی دانش آموزی و در پیری به کار بری. «بزرگمهر»

- گاهی سکوتم دشمن را فرسنگ ها از مرزهای خویش نبز عقب می کشم.  «نادر شاه»

- آن چنان به ایران علاقه مندم که حتی تمام بهشت را با یک وجب از خاک ایران عوض نمی کنم.      «عارف قزوینی»

- دو چیز انتها ندارد. یکی کهکشان ها و دیگری حماقت انسان ها ولی درمورد اولی مطمئن نیستم.   «انیشتین»

- آدمی تنها مخلوقی است که نمی خواهد همان باشد که هست.  «آلبر کامو»

 

- گاو ممکن است سیاه باشد ولی شیرش سفید است.   «مثل روسی»

 

- بزرگترین درس زندگی این است که انسان باور داشته باشد که گاهی حق با احمق ها است.  «مارک تواین»

- آن چه را که می شنوید با عقل سلیم و منش پاک و روشن بسنجید و آن گاه بپذیرید.  «زرتشت»

 

- اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند بهتر از آنست که سخن بگویی تا خاموشت کنند.  «سقراط»

 

- به لاک پشت ها نگاه کنید. آن ها فقط وقتی پیشرفت می کنند که سرشان را از لاک خود بیرون می آورند.   «جیمز بریانت»

 

- تصور کن اگر قرار بود هرکس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم می شد.  «ناپلئون»

 

- بادبادک وقتی بالا می رود که با باد مخالف رو به رو شود.  «چرچیل»

 

- ترجیح می دهم روی موتور سیکلتم باشم و به خدا فکر کم تا این که در کلیسا باشم و به موتور سیکلتم فکر کنم.   « مارلون براندو »

 

- شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار کسان در آن نباشد.  «زرتشت»

 

- تا زنده ام لحظه ای آرام نخواهم گرفت. راحتی کردن و مردن نزد من یکیست.  «ناپلئون»

 

- اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که  پارس می کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی رسی.   «لارنس استرن»

 

- آن قدر شکست خورد تا راه شکست دادن را آموختم.  «ناپلئون»

 

- فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت.«تولستوی»

 

- هر چقدر اوج بگیری از نظر مردمی که پرواز را نمی فهمند کوچکتر بنظر می رسی. «نیچه»

 

- من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام.  «ناپلئون»

 

- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.  «مارکز»

 

- دوست واقعی تو کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.   «گابریل گارسیا»

 

- هم رنگ دیگر کسان شدن باور هیچ کدام از بزرگان نبوده است. «ارد بزرگ»

 

- برای تعجیل در فرج من بسیار دعا کنید که فرج من فرج شما نیز هست.  «امام زمان(ع)»

 

-  آدمی تنها مخلوقی است که نمی خواهد همان باشد که هست.  «آلبرکامو»

 

- وسعت دنیای هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست.  « نیچه»

 

- زندگی مانند نقش و نگارهای قالی ایرانی است که زیباست ولی درک معنای آن مشکل است.   «آلدوس هاکلی»

 

- اگر می خواهی بزرگ شوی از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن.   «ارد بزرگ»

 

- کسی که جنگجو است باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر   می شود.   «نیچه»

 

- دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند.   «امیل فاگو»

 

- خیال هایت را کنار بگذار و نیتت را خالص کن، آن وقت حقیقت در دلت می تابد.  «ملاصدرا»

 

- از قضاوت کردن دست بکش تا آرامش را تجربه کنی.   «ارد بزرگ»

 

- آن که انتقام می گیرد یک روز خوشحال است و آن که می بخشد یک عمر.   «حضرت علی»

 

- اگر روزگاری شاُن و مقامت پایین آمد نا امید نشو زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین می رود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید.   «افلاطون»

 

- اگر از انسان امید و خواب گرفته شود بدبخت ترین موجود روی زمین می شود.  «کانت»

 

- چه باید کرد ای انسان ها؟ باید رنج بریم، لب فرو بندیم، ستایش کنیم، امیدوار باشیم و بمیریم.   «پاسگال»

 

- مایوس نباش زیرا ممکن است آخرین کلیدی که در جیب داری قفل را بگشاید.   «؟»

 

- من تمام توفیق های خود را مرهون امیدهایی هستم که در دوران نوجوانی در قلب خود پرورش دادم.   «ناپلئون»

 

- خداوند وقتی می خواهد کسی را فاسد کند او را به همه ی آرزوهایش می رساند.   «اسکاروایلد»

 

 

- هر گفتار و کرداری را با ترازوی عقل بسنجید و آن گاه اگر نیک آمد به پیروی از آن پردازید.  «زرتشت»

 

- به الاغ اگر پالان زرین هم بگذاری باز هم باز هم الاغ است.  «مثب آفریقایی»

 

- بسیاری از افراد بخاطر یک اسنخوان خود را به سگ تبدیل می کنند.  «مثل سوئدی»

 

- تاکنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازه ی تنهایی قابل رفاقت باشد.  «تورو»

 

- شتر کوهان خودش را نمی بیند اما کوهان همسایه اش را به خوبی مشاهده می کند.  «مثل مراکشی»

 

- با چوب هایی که در جوانی گردآوردی در پیری گرم خواهی شد.   «مثل آفریقایی»

 

- تعلیم به احمق ها همان قدر بی ثمر است که بخواهیم با صابون ذغال را سفید کنیم.«کیتز»

 

- بشر بی رحم ترین حیوانات نسبت به خود هستند.  «نیچه»

 

- دو گرسنه هرگز سیر نمی شوند، گرسنه ی علم و گرسنه ی مال.  «حضرت محمد(ص)»

 

- برای کشتن پشه شمشیر لازم نیست.   «مثل آفریقایی»

 

- یک ابله تحصیل کرده از یک ابله بی سواد، ابله تر است.  «مولیر»

 

- دست مرا از تابوت بیرون بگذارید تا مردم جهان بدانند که با این همه رنج از دنیا چیزی با خود نبردم.   «اسکندر مقدونی»

 

- بگذار کسی که سردش است آتش را خاموش کند.   «مثل اسکاتلندی»

 

- ما خواستاریم از زمره ی کسانی باشیم که بشر را به شاهراه راستی راهنمایی می کنند.  «زرتشت»

 

 

- عاقلان از احمق ها بیشتر می آموزند تا احمق ها از عاقلان.   «کاتو»

 

- زمانی که پله های ترقی را طی می کنی به دیگران خوبی کن زیرا هنگام سقوط با همین مردم مواجه خواهی شد.   «ویلسون میزنز»

 

- بهتر است انسان از سه چیز فرار کنند: از سگ، طوفان هولناک و مردی که خودش را عاقل می پندارد.   «مثل ولزی»

 

- سکوت حاضر جوابی غیر قابل تحمل است.   «کی چسترتن»

 

- بزرگترین درس زندگی این است که انسان باور داشته باشد که گاهی حق با احمق ها است.    «وینستون چرچیل»



یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 23:27 ::  نويسنده : برهانی


هفته هفدهم لالیگای اسپانیا
پیروزی بارسلونا بر وایادولید/ مسی سال 2012 را با 91 گل به پایان رساند

خبرگزاری فارس: تیم فوتبال بارسلونا در هفته هفدهم لالیگا بر میزبان خود غلبه کرد.

خبرگزاری فارس: پیروزی بارسلونا بر وایادولید/ مسی سال 2012 را با 91 گل به پایان رساند
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرگزاری فارس، در یکی از حساس‌ترین مسابقات هفته هفدهم لالیگای اسپانیا، تیم فوتبال بارسلونا در استادیوم مونیسیپال وایادولید مهمان رئال وایادولید بود که این بازی در نهایت با نتیجه 3 بر یک به سود بارسلونا به پایان رسید.

در نیمه اول قفل دروازه‌ها توسط ژاوی در دقیقه 43 باز شد و بارسلونا نیمه اول را با پیروزی به رختکن رفت.

در نیمه دوم نیز لیونل مسی در دقیقه 59 روی پاس گل ژاوی دروازه وایادولید را گشود و بارسلونا را 2 بر صفر پیش انداخت،‌ ضمن اینکه گل شماره 91 خود در سال 2012 را نیز ثبت کرد.

در دقیقه 89 میزبان توسط ژاوی گوئرا فاصله را کمتر کرد اما کریستین تیو در دقیقه 93 گل سوم بارسلونا را وارد دروازه حریف کرد و این بازی در نهایت با نتیجه 3 بر یک به سود بارسلونا به اتمام رسید.

در دیگر بازی امشب مایورکا 2 بر یک بر میزبان خود رئال بتیس غلبه کرد.



فاصله در صدر جدول لاليگا به هشت امتياز رسيد

رکورد يازده پيروزي پياپي رئال مادريد مقابل مالاگا متوقف شد و آنها با گلي ديرهنگام به يک امتياز در سانتياگو برنابئو رسيدند.


 مالاگا بازی را در دقایق بسیاری در اختیار داشت و توانست مادرید صدرنشین را متوقف کند.

دو تیم در ابتدای بازی موقعیت‌های فراوانی داشتند و سرانجام رئال بود که در دقیقه 35 پیش افتاد. کریستیانو رونالدو در سمت چپ فضایی عالی به دست آورد و سانتری دیدنی برای کریم بنزما فرستاد و او با ضربه سر به‌آسانی دروازه حریف را گشود.

دو تیم در نیمه دوم محافظه‌کارتر شدند و موقعیت‌های کمتری به دست آمد. هنگامی که رود فان‌نیستلروی در دقیقه 60 وارد میدان شد، تماشاگران به‌شدت این بازیکن را که دو بار با رئال قهرمان لالیگا شده بود تشویق کردند.

رئال در ادامه نیمه دوم موقعیت‌های بسیار خوبی به دست آورد اما تمامی آنها را به هدر داد. آنها زمانی ارزش این فرصت‌ها را دانستند که سانتی کاسورلا گل تساوی را زد. او در دقیقه 92 با ضربه ایستگاهی دیدنی خود از فاصله 20متری باعث شد رئال تنها به یک امتیاز برسد.

اکنون فاصله در صدر جدول به هشت امتیاز کاهش یافته است. مالاگا هم با لوانته در رده چهارم قرار گرفته است.



یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 23:9 ::  نويسنده : برهانی



هفته هجدهم ليگ برتر انگليس؛

شکست تحقيرآميز آستون‌ويلا مقابل چلسي


در دو بازي پاياني از هفته هجدهم ليگ برتر انگلستان، منچستر يونايتد به تساوي رسيد و چلسي در لندن به پيروزي پرگل دست يافت.


 در دو بازي آخر از هفته هجدهم ليگ برتر انگلستان، تيم فوتبال منچستر يونايتد در حضور 20650 تماشاگر ورزشگاه ليبرتي مهمان سوانسي بود که اين بازي در نهايت با نتيجه تساوي يک بر يک به پايان رسيد.

گل منچستر در اين بازي در دقيقه 16 توسط پاتريس اورا روي پاس گل فن‌پرسي به ثمر رسيد اما اين برتري 13 دقيقه بيستر دوام نداشت و سوانسي در دقيقه 29 توسط ميچو بازي را به تساوي کشاند که اين نتيجه تا پايان بازي هم برقرار بود.

منچستر يونايتد با اين تساوي 43 امتيازي شد و با 4 امتياز فاصله با رقيب همشهري در صدر جدول باقي ماند اما با توجه يه پيروزي شب گذشته منچستر سيتي فاصله امتياز در صدر جدول کمتر شد.

در بازي دوم نيز چلسي در استمفوردبريج ميزبان استون‌ويلا بود و در نهايت با نتيجه 8 بر صفر مهمان خود را درهم کوبيد.

گل اول بازي در دقيقه سوم توسط فرناندو تورس به ثمر رسيد، دقيقه 29 داويد لوئيز چلسي را به گل دوم رساند و 5 دقيقه بعد ايوانوويچ اختلاف را به 3 رساند.

در دقيقه 59 فرانک لمپارد با شوتي دقيق گل چهارم چلسي را زد و راميرز نيز در دقيقه 76 چلسي را 5 بر صفر پيش انداخت. اما اين پايان کار نبود و اسکار در دقيقه 79 از روي نقطه پنالتي گل ششم چلسي را به ثمر رساند، هازارد نيز در دقيقه 83 گل هفتم چلسي را زد. آخرين گل چلسي را نيز راميرز در دقيقه 91 به ثمر رساند.

چلسي با اين پيروزي 32 امتيازي شد و در رده سوم جدول باقي ماند.

 



یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : برهانی

شکست سنگين ميلان مقابل رم


در هفته هجدهم سري آ ايتاليا ميلان با شکستي سنگين از پايتخت بازگشت.


  در آخرين بازي شب گذشته سري آ ايتاليا و از هفته هجدهم، رم در ورزشگاه خانگي خود المپيکو ميزبان آث ميلان بود که اين بازي در نهايت با نتيجه 4 بر 2 به سود رم به پايان رسيد.


در نيمه نخست رم با گل‌هاي دقيقه 13 بورديسو و 24 اوسوالدو و 30 لاملا، 3 بر صفر از ميلان پيش افتاد و در نيمه دوم نيز لاملا گل دوم خود و گل چهارم رم را به ثمر رساند تا ميلان شکستي سنگين را متحمل شود.


آث‌ميلان در ادامه 2 گل خورده را در دقايق 87 و 88 توسط پاتزيني (پنالتي) و کرکيچ جبران کرد که البته سودي برايش نداشت.


به گزارش فارس، با اين پيروزي تيم رم 32 امتيازي شد و در رده ششم باقي ماند و فاصله خود با ميلان 27 امتيازي در رده هفتم را به 5 امتياز رساند.



توقف شياطين سرخ در ليگ برتر انگليس


تيم فوتبال منچستر يونايتد با وجود تساوي در هفته هجدهم رقابت‌هاي ليگ برتر انگليس صدر جدول را حفظ کرد.


در ادامه هفته هجدهم اين رقابت‌ها شاگردان الکس فرگوسن در ديدار خارج از خانه مهمان سوانسي بودند که اين ديدار با تساوي يک بر يک به پايان رسيد.

پاتريس اورا مدافع فرانسوي شياطين سرخ هرچند ابتدا تيم مهمان را پيش انداخت اما گلي که او در دقيقه 15 به ثمر رساند تنها 14 دقيقه دوام داشت و ميچو در دقيقه 29 کار را به تساوي کشاند تلاش دو تيم در نيمه دوم گلي در بر نداشت و تنها 5 کارت زرد از جيب داور بيرون آمد که سهم منچستر سه کارت بود.

در آخرين ديدار هفته از ساعتي ديگر تيم فوتبال چلسي در ورزشگاه خانگي خود استمفورد بريج به مصاف استون ويلا مي‌رود.

در جدول رقابت‌ها منچستريونايتد با 43 امتياز در صدر قرار دارد، منچسترسيتي و آرسنال به ترتيب با 39 و 30 امتياز در رده‌هاي بعدي قرار گرفته‌اند.



شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : برهانی



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 22:40 ::  نويسنده : برهانی

 

یلدا، بهانه‌ای برای یک ثانیه بیشتر در کنار هم بودن
یلدا جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پائیز بوده است و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
 
 

 ایران /الهام تقی‌زاده سیگارودی : دور هم بودن در این عرصه و زمانه یکی از آرزوهایی است که هر خانواده‌ای انتظار آن را می‌کشد چرا که مسائل عدیده در نوع روابط و نگاه ما می‌توانند تأثیر داشته باشند. یکی از این مشکلات مسائل اقتصادی مردم در شب سال نو و اعیاد است که مردم به نوعی سعی می‌کنند مدیریت اقتصادی کرده تا این جمع به یاد ماندنی را از دست ندهند. از این دست گرد هم آمدن و شب‌ها در اول فصل سرما، شب یلدا است که مردم خود را برای آن آماده می‌کنند.
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. شب یلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر آخرین روز پائیز تا طلوع آفتاب در اول ماه دی یعنی نخستین روز زمستان گفته می‌شود. این شب چون در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود. جشن یلدا در ایران امروز نیز با جمع شدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. آئین شب یلدا یا شب چله، با خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های مختلف در آن مرسوم است و یکی از این مراسم گرفتن فال حافظ است.  هندوانه بخورید زمستان دلچسبی داشته باشید( هندوانه یلدایی)

جشن شب چله، همچون بسیاری از آئین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد. خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پائیز به پائین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره به سوی شمال شرقی باز می‌گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانه‌روز خورشید اندکی پائین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پائین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابه‌جایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً به سوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگشت خورشید به سوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آن را گرامی ‌و فرخنده می‌داشتند.
در گذشته، آئین‌هایی در این شب برگزار می‌شد که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پائیز بوده است و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
 

در این شب در بعضی مناطق شمالی مانند مازندران و مشهد جوانان گردهم‌آمده و هرکدام چادری بر سر انداخته و به صورت گروهی و یا انفرادی به خانه‌ها می‌رفتند و با کاسه و قاشقی در دست به در خانه‌ها رفته و با کوبیدن در خانه از صاحب خانه چیزی مانند غذا، تخم‌مرغ، پول و شیرینی و شکلات‌طلب می‌کردند. این شیوه مراسم تقریباً در شب چهارشنبه سوری نیز در شهرهای شمالی کشور و در شهرهای دیگر نیز برگزار می‌شد و هم‌اکنون نیز تقریباً مرسوم است.

محمد مکاری میراث‌پژوه و مردم‌شناس در‌خصوص ریشه‌های سنتی شب یلدا یا به عبارتی بلندترین شب سال در گفت‌و‌گو با خبرنگارایران می‌گوید: «آئین یلدا یا همان شب‌نشینی بلندترین شب سال از گذشته‌های بسیار کهن جزو مراسم آئینی ایرانیان محسوب می‌شده و ریشه‌های اسطوره‌ای دارد که جزئی از باورهای نمادین و زیبای ایرانیان است، اما اگر بخواهیم نگاهی دیرینه‌تر به این آئین سنتی بیندازیم، باید گفت شب یلدا به آئین میترائیسم و مهر باز می‌گردد.به عبارتی این شب، اول به دلیل بلندترین شب سال بودن و بعد به دلیل ریشه در آئین میترائیسم مورد استقبال و باور مقدس ایرانیان قرار گرفته است.»      انار قرمز بخورید

این پژوهشگر در ادامه می‌گوید: «این شب به نوعی با انسان فرازمینی و انسانی که روی زمین زیست نمی‌کند وفراذهنی است، مرتبط می‌شود. میترا یکی از الهه‌های مقدس گذشتگان بوده که به نوعی در این شب بلند تلاقی معنوی و تداعی ذهنی با زرتشتیان برقرار می‌کند و به همین دلیل می‌توان گفت این شب به نوعی از آئین‌های زرتشتی به جا مانده است که با تغییراتی به ما منتقل شده است. در واقع این شب در این فرهنگ به نوعی با زایش و کرنش ارتباط بیشتری پیدا می‌کرد و فرصتی می‌شد برای سپاس و شکرگزاری از نعمات و محصولات متنوعی که در آن روزگاران نصیب مردم می‌شده.»
مکاری می‌افزاید: «سفره‌ای که در دوران گذشته در شب اول یلدا چیده می‌شده، «میزد» نام داشت که سفره‌ای بوده برای چیدن میوه‌های خشک و آجیل که به اصطلاح گذشتگان به آن لرک گفته می‌شد. در واقع به دلیل قرار گرفتن این شب در زمستان و نبود میوه‌های تازه فصلی مردم از میوه‌های خشکی که در طول همان سال خشک کرده بودند، استفاده می‌کردند و از آن به عنوان نماد شکرگزاری در سفره‌های یلدا استفاده می‌کردند.»
این میراث‌پژوه تصریح می‌کند: «یکی دیگر از ریشه‌های تاریخی این شب به افتخار اهورامزدا است که الهه مهر و خورشید نامیده شده است. شب یلدا در آئین گذشتگان از اول دی ماه آغاز شده و تا بهمن ماه ادامه داشت. در واقع این مراسم در آن زمان مختص یک شب نبوده و در چند دهه ادامه می‌یافته، اما امروزه در فرهنگ اسلامی ایرانی این شب با آئین‌های زیبنده‌تری برگزار می‌شود، از جمله سمنوپزی، فالگیری و خاطره‌گویی و هر شهر و هر محلی هم خوراکی‌ها و میوه‌های مختص خود را بر سفره یلدا می‌چینند و اصلاً نمی‌توان گفت میوه‌ها یا آئین خاصی برای تمام سفره‌ها در سراسر کشور وجود دارد. مثلاً این‌طور نیست که هندوانه یا انار یا خشکبار خاصی برای تمام مردم کشور مشابه هم باشد و یک آئین صددرصد یکسان در همه‌جا باشد.»

 



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : برهانی

مراسم شب یلدا در سرزمین كهن ایران


پاییز هزار‌رنگ می‌رود و زمستان سپیدرنگ از راه می‌رسد، و در این میان شبی است بلند و پر از رمز و راز. شبی به بلندای یک فرهنگ، فرهنگی چند هزار ساله با آیین و رسومی رنگارنگ به سان پاییز و درون‌مایه‌ای پاک و سپید به رنگ زمستان.

پیشینهء شب یلدا

شب یلدا

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهرمیترا می پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن می گرفتندو گرد آتش جمع می شدندو شادمانه رقص و پایكوبی می كردند آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند.میزد نذری یا ولیمه ای بود غیر نوشیدنی مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا و در ایین های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی خوانی می گستردندکه بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده های و فرآورده های  خوردنی فصل و خوراك های گوناگون از جمله خوراك مقدس و آیینی ویژه ای كه آن را میز د می نامیدند بر سفره جشن می نهادند.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهء کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود( خرمدینان این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهء کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند

آیین و جشن شب یلدا و یا شب چله بزرگ، تا به امروز در تمامی سرزمین کهنسال ایران و در بین همه قشرها و خانواده ها برگزار می شود.

شب یلدا

جشن شب چله، بعد از نوروز تنها جشنی است كه همواره در میان ایرانیان پایدار مانده است و علت پایداری آن را می‌توان:

1- باور دینی كهن مهرپرستان یعنی زایش خورشید و مهر دانست.

2- پایان كار كشاورزان و برداشت محصولات خود و آغاز فصل استراحت آنها دانست كه با مهاجرت روستاییان به شهر، این جشن كه یادآور روزگاران گذشته ایرانیان است، به میان مردم شهر نشین نیز رخنه كرده و پایدار مانده است.

آیین های یلدادرسرزمین كهن ایران

هر جشن، آیینی دارد. یلدا و جشن‌های شب یلدا، یك سنت دیرین در ایران است و به عنوان یك جشن آریایی از هزاران سال قبل رواج داشته است.این آیین‌ها که تا چند دهه پیش فراگیر و اکنون در برخی مناطق اغلب روستایی پابرجاست، عبارت است:

 گردهم آیی خانوادگی: آئین و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ كه در سرزمین كهن ایران و در بین همه قشرها و خانواده‌ها برگزار می‌شود، در واقع جشن گردهمایی و آئینی خانوادگی است و گردهمایی‌ها به خویشاوندان و دوستان نزدیك محدود می‌شود. به همین دلیل در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است. ابوریحان بیرونی از جشن  روز اول دی ماه، که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند و نامی از شب یلدا در میان نیست، که می توان به دلیل خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن آن دانست.

و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ كه در سرزمین كهن ایران و در بین همه قشرها و خانواده‌ها برگزار می‌شود، در واقع جشن گردهمایی و آئینی خانوادگی است و گردهمایی‌ها به خویشاوندان و دوستان نزدیك محدود می‌شود

 کرسی: در زمستان‌ها، استفاده از كرسی برای گرم كردن خانه و دور كرسی نشینی معمولا از شب یلدا، شروع می‌شد و تا پایان چله‌بزرگ و در برخی خانواده‌ها تا پایان چله كوچك ادامه داشت. اعضای خانواده از كوچك و بزرگ، دور كرسی كه روی آن را میوه و آجیل پوشانده بود، می‌نشستند.

شب یلدا

خوردنی های مفید: همان گونه که اشاره شد، امید به زندگی یکی از عوامل مؤثر در جشن گرفتن شب سرد یلدا بود. این امید می‌بایست با بدنی سالم به بار بنشیند؛ بنابراین، گردهمایی خویشاوندان که در خانه بزرگ خانواده و نشستن گرداگرد كرسی انجام می‌شد، با خوردن میوه‌های مفید (هندوانه، به، انگور، انار، سیب، خیار و ... که در هر جای ایران بیشتر در دسترس بود) و تنقلات مقوی (آجیل) تا نیمه شب ادامه می‌یافت.

 سروآرایی: جشن اغلب با نمادی همراه است و ایرانیان قدیم درخت سرو را که سرما و ظلمت یارای غلبه بر آن را نداشت، به عنوان سمبل و نماد ایستادگی در برابر سرما برگزیده و در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلایی می‌آراستند.

شعر خوانی و قصه گویی: گردهم بودن در عصری که تنها رسانه شایع، «سخن» بود، قصه‌گویی و شعرخوانی را ناگزیر می‌ساخت؛ بنابراین، قصه‌گویی بزرگان خانواده؛ بویژه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها دور كرسی برای دیگر اعضای خانواده از آیین‌های شب یلدا از سده‌های قبل است و با توجه به گسترش شعر، بویژه در دوران اسلامی، شاهنامه‌خوانی، حافظ‌خوانی و خواندن اشعار شعرای شیرین سخن دیگر که حکایت‌های اخلاقی و حماسی را دربرداشتند، به آیینی از آیین‌های شب یلدا تبدیل شد.

 فال حافظ: اگر رسم‌ها و آیین‌های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله ایرانیان بدانیم، فال حافظ گرفتن در شب یلدا، در سده‌های اخیر به آیین‌های شب یلدا افزوده شده است.



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ایران وب2013 و آدرس iranweb2013.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان

انتخاب بهترين وبلاگ ماه
                    



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 3117
تعداد مطالب : 94
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content






 
 
 

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی
live scores